ــــــــــــــــــشعرهای ادبی به سایت شعرهای ادبی خوش آمدید
|
||
|
<p><a href="http://1upn32.ir"> <img alt="http://www.niloblog.com/files/images/zloafaadox7pu0gxp5n.gif" src="http://www.frozenbax.com/120x60.gif" width="120" height="60" class="style1" border="1"></a></p> موضوعات مرتبط: برچسبها:
ازاین که به وبلاگ ما آمدید از شما ممنونیم لطفا نظرات خود را برای ما ارسال کنید afeebozorg@yahoo.com موضوعات مرتبط: برچسبها: الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد میدارد که بربندید محملها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبک باران ساحلها ببوی نافه کآخر صبا زان طره بگشاید زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخر نهان کی ماند ان رازی کزو سازند محفلها بمی سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها موضوعات مرتبط: برچسبها: در این دنیا اگر غم هست موضوعات مرتبط: برچسبها: تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است
متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی لوح خدانمایی و آینۀ تمام قد ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این لیک چراغ ذوق هم اینهمه کشته داشتن من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟ عهد تو ‘سایه’ و ‘صبا’ گو بشکن که راه من گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی بوسه تو به کام من، کوهنورد تشنه را خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم
شهریار
موضوعات مرتبط: برچسبها: به نام کسی که جدایی رو آفرید تا قدر باهم بودنو بدونیم.
خیلی سخته بعد از چند سال تازه بفهمی که دوست داشتنش دروغ
بوده ولی بازم بهت بگه دوست دارم. خیلی سخته طعم واقعی مرگو
بچشی ولی صبح که چشماتو باز میکنی ببینی بازم نمردیو یه روزدیگه
رو باید بازم با خاطره هاش شروع کنی, ولی اون دیگه پیشت نیست,
پیشت نیست ولی انگار هر لحظه کنارت ولی تو پیش اون بودیو
هیچوقت ندیدت, این مثل اون میمونه, تو رو گریه بندازه تو اونوبخندونی
ولی اون یکی دیگه رو خوشحال کنه. خیلی سخته بهت بگه دوست
دارم ولی نمیخوامت, میگن با یادش باید زندگی کنی ولی تا کی
خوابشو ببینی, میگن ناامید نشو آخه درد ناامیدی رو نکشیدن چون
ناامیدی و تنهایی و گریه تنهاهدیه هایی بوده که اون بهت داده ولی تو
تموم زندگیتو بهش دادی. خیلی سخته بهش دل ببندیو دلتو بشکونه,
تو هم میتونستی دلشو بشکونی ولی اینکارو نکردی چون خیلی
دوسش داشتی. خیلی سخته بزرگترین آرزوت مرگ باشه ولی اون
بتونه با یار تازه رسیدش خیلی راحت زندگی کنه بعد کل ثروتت که
عشقت بوده با کاخ آرزوهاتو یکجا خراب کنه, اونوقت زیر آوار بی مهری
و تنهایی از فقر محبت و دوست داشتن تا آخر عمر بشینی و زار زار
گریه کنی. خیلی سخته آرزوت کسی باشه که از این و اون بشنوی
براش هیچ اهمیتی نداشتی, حالا دیگه آرزوی نبودنتو میکنه. خیلی
سخته وقتی یادت میاد که حتی با شنیدن اسمش اونقدر خوشحال
میشدی که دوست داشتی داد بزنی ولی حالا با دیدنشم چیزی جز
عذاب نصیبت نمیشه چون اون دیگه واسه تو نیست. خیلی سخته بعد
از چند وقت که میبینیش اشک تو چشمات حلقه بزنه ولی اشکات
فقط واسه خودت مهم باشند. خیلی سخته جرات هر کاری رو داشته
باشی به امید اینکه کوه پشتته ولی وقتی یرگردی و پشتتو نگاه کنی
ببینی یه عمر پشتت به دره بوده, حالا اون دیگه عشقش یه نفر دیگه
هست اصلا تو براش مهم نیستی, اصلا رسم بازیه قایم موشک زمونه
اینه, تو چشم میذاری و من قایم میشم ولی تو یکی دیگه رو پیدا
میکنی.
خدایا همه این کارارو تو کردی به هر کی دل بستم تو دلمو
شکوندی, هر جا لونه ساختم تو خرابش کردی, هر جا با دیدن کسی دلم آرامش میگرفت تو اضطرابو تو دلم انداختی. نمیدونم شایداین کارو کردی تا به غیر از خودت به کسی دل نبندمو به کسی امید نداشته باشم. پس حالا که همه امیدم به تو, کمکم کن کمکم کن. موضوعات مرتبط: برچسبها: حتی در آسمان تیره و ابری هم می توان ستاره پیدا کرد
حتی از دریای خروشان وطوفانی هم می شود ماهی گرفت اگر آب نیست وآفتاب بی رمق است می توان حتی گل ودرخت را در حافظه کاشت و برگ و بارشان را به تماشا گذاشت تنها باید به چشمهایمان بیاموزیم که زیباییها را جستجو کنند به گوشهایمان یاد بدهیم که زمزمه های مهربانی را بشنوند به قلبهایمان هشدار دهیم که جز برای محبت موضوعات مرتبط: برچسبها: ببین تنهای تنهایم ببین بیگانه با خویشم
ببین در زیر این فریادهای خشم پولادین
که چون پتکی به سر میکوبدم نالان از خویشم
و دیگر هیچ امیدی به فرداهای این دل نیست
که ایا میشود با یاری عشقم
به فریادی به پا خیزم؟
و با قلبی پر از دردو
صدایی که پر از بغض و سکوت و درد دل باشد
بگویم دوستت دارم؟
بفهمانم که من چون دیگران هم سینه ای و اندر دلی دارم؟
ولی ایا به فریادی که از قلبی سیاه و از دلی در استان مرگ برخیزد
صدایی پاسخی گوید؟
صدای ناله ای خیزدکه من هم دوستت دارم؟
نمیدانم
نمیدانم....
موضوعات مرتبط: برچسبها: یک نفر من را از ارتفاع هزار پایی و شاید هم بیشتر به اینجا پرتاپ کرد
و این آغاز فروپاشی بود من به بلوغ نخواهم رسید هر قطعه از من جایی جا مانده است - شاید کلمات را نمی فهمی وقتی من از فروپاشی می گویم! وقتی از دوست داشتن دروغ های مهربان می گویم و از لبخندی که بر لب هایت عفونت کرده بود. شقیقه هایم تیر می کشد خودم را پشت پنجره اتاق می گذارم و چشمانم را تماشا می کنم چشمانم رودخانه یخ زده ای است که خواب ماهی می بیند من به پایان این شب ایمان ندارم من با تاریکی هم آغوش شده ام، من در تاریکی نطفه بسته ام و من تاریکی زاییده ام من ضربان قلب این شبم شقیقه هایم تیر می کشد تو مرا می فهمی؟ موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |